

بعد از گذشت چند سال و به خاطر فوت پدر و مادرش، افسون به ایران میآید. او میخواهد تا اموالش را بفروشد.
او تصمیم میگیرد تا زمان پایان کارهایش در خانه قدیمی خودشان بماند.
افسون یک شب متوجه اتفاقات غیر عادی و صداهای عجیب میشود. او تصمیم میگیرد تا دنبال صدا برود اما قبل از آن برای شما که دوستانش هستین یه پیام میفرسته. «من میترسم. اگه تا یه ساعت دیگه خبری ازم نشد بیاین دنبالم».
شما بلافاصله خودتان را به آنجا میرسانید اما به محض ورود در پشت سرتان بسته میشود.
کرمانشاه ، دبیراعظم، خیابان دارایی(سنگر)، جنب کیلینیک دکتر سارو یاراحمدی
بخدا قبل از بازی دیگران مسخره می کردم ،ولی بعد بازی نظرم عوض شد ،خیلی ترسناکه واقعا وحشتناکه،