من فرزند مرد و زنی ارمنی هستم که رازهای زیادی را با خودشان به زیر خاک بردند
چیز زیادی از پدرم به خاطر نمیاورم
هیچ کدام از خانواده پدری را هیچوقت ندیدم
قدیم تر ها که کودک بودم و مادرم خیال میکرد چیزی از صحبتهایش متوجه نمیشوم، از اتفاقاتی عجیب در خانه ی پدریه پدرم که با دیگران صحبت میکرد چیزهایی را به خاطر می اورم
یادم هست میگفت همیشه حضور یه نفر دیگر غیر از اعضای خانه در انجا حس میشد
صدای قدم هایش نیمه های شب در راه پله ها
صدای به هم خوردن ظروف در اشپزخانه وقتی کسی انجا نبود
روشن شدن بی دلیل تلوزیون قدیمی
و نگاه سنگینی که همیشه روی خودمان حس میکردیم
و هرموقع صحبتش به سرژیک نوکر خانه زاد آنجا میرسید با ترس و وهم سنگینی سکوت میکرد
بعدها که بزرگتر شدم هرچه از مادر پرسیدم چیزی راجع به خانواده پدرم نمیگفت
قبل از مرگ مادرم من را قسم داد هیچوقت نزدیک خانواده پدری ام نشوم
چندین سال بعد وصیت نامه ای به دستم رسید که خانه ی پدربزرگ در محله ای قدیمی در تهران به من ارث رسیده بود
به خاطر قسمی که برای مادرم خوردم نمیتوانم به انجا بروم، از شما دوستانم خواهش میکنم به آنجا بروید و از راز آن خانه مرا اگاه کنید
ارتباط با اتاق فرار وصیت نامه
تهران، کارون شمالی، خیابان دامپزشکی، بین قصرالدشت و کارون، پلاک ۳۱۱
امتیاز کاربران به: اتاق فرار وصیت نامه | (1 نفر )
نظر خود را در مورد این سرگرمی بیان کنید.
چهارشنبه 18 اسفند 1400
الهه
استفاده از این مجموعه را توصیه میکنم
معماهای خوبی داشت بازی دکور خوب بود
ترس بازیم زیاده به نظرم
آیا این دیدگاه مفید بود؟
0
0